Sunday, December 25, 2005

اروتیسم در شعر معاصر فارسی - گفتگو با حسنا صدقی


علي مسعودي نيا















حسنا صدقي متولد بهمن‌ماه ۱۳۶۲، اولين شعر خود را در پنج‌سالگی سرود که دو سال بعد از طريق برنامه‌ای تلويزيونی در سطح کشور پخش شد.از سال ۱۳۸۳ با تأييد و پيشنهاد خانم سيمين بهبهانی اولين مجموعه شعر خود را زير چاپ برد.تاکنون دو کتاب از وی به بازار کتاب ايران عرضه شده است:ا
مجموعه شعر "راز تنهايی" ـ انتشارات ثالث
مجموعه شعر داستانی "پلان آخر، ديگر خداحافظ بازيگر" ـ انتشارات قصيده‌سرا
وي هم اكنون با مجله اينترنتي ادبيات و فرهنگ همكاري دارد و كارهاي اورا در سايتهاي: هارمجيدون، خزه، ماني ها و... می توان دید.ا


ع.م: خانم صدقي ، با توجه به مانا بودن و جريان داشتن اروتيسم در ادبيات تمامي اعصار ، به نظر شما آيا اصولا اروتيسم را در ادبيات بايد به عنوان يك ژانر پذيرفت ، يا به عنوان ابزاري معنايي و فرا معنايي براي بيان ؟ا

ح.ص: همانطور كه اشاره كرديد ، اروتيسم همواره در ادبيات به عنوان يك جريان فعال حضور داشته.علتش هم اين است كه مي تواند زير مجموعه ، و يا درون مايه ي تمام ‍ژانرهاي ادبي باشد. يعني هر سبك و سياقي كه شاعر يا نويسنده انتخاب مي كند ، مي تواند از جريان حسي اروتيك در كارش استفاده كند. مثلا ادبيات رمانتيك بدون اروتيسم جاري در طبقات زيرينش قابل تصورنخواهد بود. من فكر مي كنم اروتيسم يكي از فضاها و يا ابزارهاي بياني است و نمي تواند ژانري مستقل باشد.ا

ع.م: يعني نمي توانيم كارهايي را با مضمون صرفا اروتيك ارائه دهيم؟ا

ح.ص: البته بحث مضمون جداست. به عنوان جريان فكري ، مي شود اين را هم سبكي دانست. ولي از نظرِ بياني ، اين اتفاق نمي افتد.ا

ع.م: منظورتان اين است كه مضامين ممكن است كاملا اروتيك باشند ، ولي كليت اثر مثلا رئال يا سورئال باشد؟ا

ح.ص: دقيقا.ا

ع.م: شما در پاسخ پرسش نخست ، اشاره ي خوبي داشتيد به رابطه ي رمانتيسم و اروتيسم. به نظر شما، مرزبندي ميان اين دو مقوله به چه ترتيبي است. آيا با فرض شما بر ابزار بودن اروتيسم ، اين دو با هم در اصطكاك و همسايگي هستند ، يا در تلاقي و منافات؟ا

ح.ص: من فكر مي كنم كه به نوعي در هم جاري هستند. مثلا در شعر ، نوع استفاده و نحوه ي بيان مهم است. "فريدون مشيري" را مثال مي زنم كه شاعري رمانتيك است ، اما كمتر به سمت اروتيسم مي رود.ا

ع.م: درست برعكسِ مثلا "فريدون توللي" كه از توصيفات جنسي به سمتِ رمانس پل مي زند.ا

ح.ص: همينطور است.مي خواهم بگويم كه چگونگي استفاده از اين دو جريان ، بستگي به ذهنيت شاعر دارد.از آن گذشته برداشت مخاطب نيز مهم است. چند تا كار خودم هست كه هيچ پيش زمينه يا رنگ بندي اروتيكي در آن نبوده و صرفا قصد رسيدن به بياني عاشقانه را داشته ام ، ولي در مواجهه با مخاطبم متوجه شده ام كه او تلقي كاملا اروتيكي از مضمون داشته است.ا

ع.م:استفاده از المانهاي اروتيك در شعر امروز ايران ، به ويژه در ميان شاعران مهاجر(و باز بالاخص زنان) ، استفاده اي معكوس دارد. يعني نهايت خشونت و نفرت. اين جريان را چطور ارزيابي مي كنيد؟ا

ح.ص: شعر زنان در جامعه ی ايراني ، مدت ها در گوشه ي آشپزخانه زنداني بوده. حتي در عصر تجدد و در صد سال اخير هم ، تعداد اندكي از شاعران موفق زن را مي توانيم نام ببريم، كه اگر تعدادشان را با شعراي مرد مقايسه كنيم، تفاوت كمي فاحشي را مشاهده خواهيم كرد.اين قضيه به عوامل مختلفي برمي گردد، كه يكي از آنها همان نگاه سنتي و كهنه است. يعني تلقي زن به عنوان موجود خانه نشين كه نهايت لياقتش را بايد با خدمت به همسر و فرزندانش نشان دهد.اگر مسئله ي جنسيت و ايفاي وظايف اصولي همسرداري و خانه داري از شخصيت زنان حذف شود، يا لا اقل تك بعدي نباشد ، از پيله ي خاموشي خود بيرون خواهند آمد و پروانه وار به سمت اهداف والاي خود پرواز خواهند كرد. شايد شيوع جريانهاي عجيب و غريب روشنفكري در جامعه ، باعث شده تا زنان از آشپزخانه ها به سمت تريبون هاي آزاد هدايت شوند و اين مي تواند آغاز فصلي نو در شعر زنان ايراني باشد. به شرطي كه پايان سفرشان براي دستيابي به تريبون آزاد "دوبي" نباشد...ا

ع.م: پرسش ما بي پاسخ ماند البته.استفاده ي كاملا آنتي سمپاتيك المانهاي اروتيك در شعر مهاجرت را چطور ارزيابي مي كنيد؟ا

ح.ص: اين مقدمه را گفتم تا به همين مطلب برسم. ما به خاطر همين محدوديت ، وقتي به محيط آزاد مي رسيم شروع به تخليه ي حسي خودمان مي كنيم.ا

ع.م: در واقع اين تخليه ناشي از شرايط فرهنگي و اجتماعي است كه خود اين شرايط هم زاينده ي ادبيات نفرت هستند. در ترانه سرايي نیز اين اتفاق افتاده و غزل به پاد غزل بدل شده.ا

ح.ص: دقيقا همين طور است. ديگر آن قداست معشوق از بين رفته و اروتيك لطيف و تغزلي به خشم و نفرت تبديل شده. فكر مي كنم آقاي ماني اولين بار اين جريان را مورد بررسي قرارداد. به هر حال هرچه ما مي سراييم بازتاب زندگي روزمره ي ماست.ا

ع.م: خود شما تا چه حد از المانهاي اروتيك در شعرتان استفاده مي كنيد؟ا

ح.ص: به ندرت چنين كاري را انجام مي دهم.ا

ع.م: چون ذاتا يك عاشقانه سراي لطيف هستيد؟ يا چون مي ترسيد؟ا
ح.ص: هردو. فرم كار من به صورتي است كه كمتر به فضاهاي اروتيك محتاج مي شود. ولي بيشتر علتش همان ترس است. ترس از واكنش و تغيير ديد ديگران. من در همين "پلان آخر" ، چند تا كار رمانتيك غليظ دارم، كه همين ها برايم دردسر ساز شد. يعني حتي در محيط خانواده هم ...امروزه عامه مردم به كليت محتوايي شعر كاري ندارند. دنبال اين هستند كه ببينند اين فلاني كه توي شعر اسمش را برده اي چه كسي بوده و چه رابطه اي با تو داشته!ا

ع.م: تا چه حد با بي پروايي در روايت هاي اروتيك شعر موافقيد؟ا

ح.ص: نمي دانم ، ولي چندان نمي پسندم. يعني در محيط و شرايط فعلي نمي پسندم. شايد هم چون خودم چنين امكاني ندارم و نمي توانم اين گونه بسرايم ، دارم مخالفت مي كنم. اما مثلا همين كاري كه از "آرين" در وبلاگ خودتان نقد شده بود. اين بي پروايي ، شعر را از بين برده بود.ا

ع.م: اين بي پروايي البته مراتب دارد. مثلا در كار ساقي قهرمان، شاهد چرخش حول و حوش مسائل اروتيك هستيم ، ولي بازخورد اثر كاملا اجتماعي است. يا مثلا در سطوحي پايين تر: نانام ، مريم هوله و ليلا فرجامي.ا

ح.ص: درست است. با اين حال من زياد با كارهاي ساقي قهرمان ارتباط برقرار نمي كنم. اصلا آن فضاها را دوست ندارم. ازليلا فرجامي نخوانده ام ، مريم هوله هم بيشتر عجيب و غريب است. نمي دانم. من زياد با اين فرمها نمي توانم ارتباط برقرار كنم. يعني لذت نمي برم. ولي نانام ، انگار به زور بي پروايي مي خواهد متفاوت باشد.ا

ع.م: به عنوان آخرين سوال، محدوديت ها و سانسور ، چه تاثيري در عدم برهنگي بياني داشته و دارد؟ا

ح.ص: خوب آن چیزی که مسلم است، گفتن شعر اروتیک در ایران کم و بیش با جنجال مواجه می شود. ما نمی توانیم منکر این قضیه باشیم که از فرهنگ سنتی خودمان تاثیر نمی پذیریم و یا به داوری مردم بر شخصیت و اخلاقمان فکر نمی کنیم. مخاطبی که هنوز قدرت هضم شعر رمانتیک را ندارد چه طور می تواند شعر اروتیک را بپذیرد؟!! چه طور می تواند درمورد شاعر یا نویسنده اثر قضاوت های ظالمانه نکند؟ به علاوه در اکثر موارد این قبیل شعرها اجازه ی چاپ و انتشار هم ندارند و شاید یکی از دلایل بیگانگی اذهان عمومی با این مقوله همين باشد، که به مراتب باعث اجتناب نویسندگان از نوشتن و خودداری مردم از خواندن و آشنایی بیشتر با این مساله می شود. سانسور بی پروایی نویسنده یا شاعر را از بین می برد و به صورت خود آگاه یا نا خودآگاه اورا درگیر خود سانسوری هم می کند. به نظر من اگر سانسور در این مورد، این قدر سختگير نبود وضعیت شعرها هم اینقدر نا بسامان نمی شد. یعنی اگر می شد که راحت در مجامع ادبی بررسی بشوند و مورد نقد واقع شوند ما با اشعار قوی تری مواجه بودیم نه با هذیاناتی ناشی از انزجار... چند وقت پیش دوست نویسنده ای را دیدم که داستان اروتیکش را برای نقد در یکی از محافل ادبی به تعداد حاضران تکثیر کرده بود ولی حتی اجازه ی پخشش را ندادند چه برسد به نقدش!! در مورد شعرای برون مرزهم وضعیت بهتری به چشم نمی خورد چون ردپای سرخوردگی و افسار گسیختگی در کارهایشان به چشم می خورد. شايد پنهانی بودنِ آن درایران و برهنه بودنش در فراسوی مرزهاست که این شعر را در معرض خطر قرار داده و به نظر من این ابزار نیاز به بررسی جدی تر و دقیق تری دارد./ا


تجارت

بهای عشق چهل شبه ات را چقدر بپردازم
تا ضرر نکرده باشی؟ا
بهای صدایی که صوت "دوستت دارم " را
مدام تکرارمی کرد
بهای شب های پر ستاره ای
که در شور ثانیه ها قدم می زدیم
بهای تمام اتوبان هایی
که تخته گاز می پیمودیم
بهای ساعت هایی که به سر می رسیدند
دغدغه ی آمدن ها، رفتن ها، رسیدن ها
بهای بهانه هایی که بوی ادکلن مردانه
عطر لوند زنانه می دادند
بهای بوسه های پنهانی
باختن در بکارت بی خواب لحظه ها...ا
بهایت را چقدر بپردازم تا راضی شوی
نگویی که ضرر کرده ام
معامله شیرین نبود!ا
بهای چهل شب عشق ، عطش، آغوش
چهل سال نبودن ، رفتن ، احتمال ویرانی را
چقدر بپردازم تا راضی شوی
نگویی که ضرر کرده ام!ا