Saturday, September 17, 2005

اروتیسم در شعر معاصر فارسی - نیما یوشیج ؛ بخش یکم


علی مسعودی نیا










براي بررسي رگه هاي اروتيك در شعر نيما - مي گوييم رگه ها ، چون دنياو فضاي ذهني نيما ، در بيان ، براين گواه است كه "اروتيسم" در شعر او هرگز جرياني اصلي نبوده است - بايد جستاري طاقت فرسا انجام داد. چرا كه اين رگه ها ، بسيار كم و درعين حال پنهان هستند و بايد آنها را از لايه هاي زيرين معنا بيرون كشيد. زیراحتي تغزل و عاشقانه سرايي صرف و خالص نيز ندرتن در آثار او مشاهده مي شود.ا
گرچه آغاز خلاقيت ادبي او با منظومه ي "افسانه" است كه موضوع آن سوزو گداز يك عشق "زميني" و مناظره ي رويا گونه اي در اين باب است ا، ولي مه آلودگي فضاي رمانتيك "افسانه" و ناب گوييهاي كنايه آميز آن ، شعر رابه سمت و سويي متافيزيكي سوق مي دهد. البته فراموش نبايد كرد كه انگيزه ی سرايش "افسانه" تماشاي "صفورا"ي چادرنشين ، هنگام آب تني درچشمه و الهام جويي از اين منظره وتركيب تمثيلي اين شكوه وجلوه باشكست وتلخكامي رابطه ي عاشقانه ی شان سروده شده است(1). اما بحث بر سر حاصل اين فرآيند است، يعني آن چه كه محصول نهايي اين انگيزش است بيش از آن كه به سمت اروتيسم برود ، در رمانتيسمي رنسانسي شناور است. به قول براهني: "نيماي افسانه مطلقن يك رمانتيك بود... از رمانتيسم به سمبوليسم مي گرايد... و سمبوليسم او روح رئاليسم وصفي شاعرانه نيز مي يابد." (2)ا
ما در باره ي زندگي جنسي "نيما" اطلاعات چنداني نداريم. اما با توجه به زيستگاه كودكي و جوانيش و يله گي كوهنشينان در طبيعت ، شايد پس از مهاجرت به شهر ، دچار سرخوردگيهاي جنسي (به تعبير فرويدي) ناشي از اختلاف طبقاتي و فرهنگي با جماعت شهرنشين شده باشد. به ويژه كه همواره در متن اشعار او خشم و خشونتي پنهان مشاهده مي شود كه موضع او را درقبال پديده هاي مختلف جهان ، بدبينانه جلوه مي دهد و شك وجود چنين كمپلكسي را در نهاد او تشديد مي كند. البته بايد در نظر داشت كه ميزان دخالت تفكر و زندگي جنسي هنرمند درآثاري كه عرضه مي كند ، به صورت يك عامل قطعي و صد در صد نيست و مقدار زيادي از محصولات فكري او ممكن است زاييده ي تخييل و تخيل و نيز فضاسازي هاي فرمال وي باشند.ا
با اين همه نيما هرگز اين وجه از شخصيت خود را عريان نمي كند. ساختار معمايي شعر او هم به ندرت از شور و نياز و شدت و ضعف شهوانيت در وجود او برگه اي به دست مي دهد. نيما استاد استتار هر معني و هر انديشه اي ست. شعر او از ديدگاه هرمنوتيك در زمره ي اشعار بسيار تاويل پذير است. چند پهلويي و بغرنجي مضموني و ساختاري كارهاي او ، نتيجه گيري و حكم دادن قطعي براراده ي مفهومي مشخص را بسيار دشوار مي سازد. اما دركل مي توان استنباط كرد كه او چندان تمايلي به گزارش زندگي جنسي خود نداشته ، و در معدود سطوري كه حول و حوش كامجويي هاي شهواني سروده ، يا شتابان از كنار اروتيسم گذشته و يا آنقدر آن را در دود ومه و جنگل و كوه گم كرده كه عمدتن به جاي اروتيك بودن رمانتيك و در مواردي نيز آبستره مي شوند.ا
دلایل وقاحت گريزي نیما را در جهان شعر از چند منظر مي توان بررسي نمود :ا
ا1- سنت شكني نيما و فرم ساختاري و معنوي شعراو كه لاجرم مي بايست اززبان عاشقانه ی مازوخيستيك شعراي كلاسيك فاصله مي گرفت (3) ، يكي ازدلايل اين امر است. درواقع راهي كه نيما برگزيده بود بسيار پر خطر بود و باتوجه به كثرت دشمنان و تمسخر گران ، اگر وقاحتي عريان و شهواني در شعر نيما راه مي يافت ، جبهه ي مقابل به كام دل مي رسيد و از شعر او به عنوان شعري منحرف و ضد اخلاق انتقاد مي نمود و مانع راهيابي سبك و سياق كاري او به جريان اصلي شعر معاصر مي گرديد. بنا براين شايد قدري از پرهيز نيما ناشي از حزم و احتياط و سياست كاري باشد!(البته سياست كاري به معناي مثبت)ا
ا2- نيما روحن و فطرتن روستايي بود و طبيعت گرايي ذاتي او و مغناطيس طبيعت بكر ؛ براي او حركت به سمت سكس بدون ايدئولوژي شهري را ناممكن مي ساخت. نجابت شعر نيما ناشي از كم رويي غريبه بودنش در شهر است و دلتنگي او از گذران در اين فضاي بيگانه به قدري است كه وقتي به توصيف روستا مي پردازد ، تنها به جلوه هاي طبيعي نظر دارد.ا
ا3- تفكرات سياسي و اجتماعي ويژه ي آن دوران نيز دليلي موثر است. زنها به عنوان يكي از اصلي ترين مصالح در ادبيات اروتيك ، در شعر نيما ندرتن جايگاهي تغزلي مي يابند. اكثر زنها انگار يا يائسگاني پا به سن گذاشته و شوهر مرده اند، ويا شيرزناني مشقت كشيده كه در زمستان بي رحم كوهستان طفل مريضي روي دستشان مانده و به دنبال علاجند. بنا براين با توجه به نحوه ي شخصيت پردازي نيما ( استثنا مي كنيم البته آن دختر رند و حاضر جواب رباعيهاي دوره هاي اوليه ی كار نيما را) زنها هم فرصت چنداني براي خوابيدن كنار مردها و اقناع ميل جنسي خود ندارند. علي الخصوص كه مردان نيز وازدگاني وحشت زده اند كه دائم ازتصاوير خوف انگيز مرگ ، مي گريزند.ا
اين خصيصه حتي در عمده ترين گرايش نيما به اروتيسم در شعر "همه شب" نيز به وضوح قابل مشاهده است. به همين دليل "رگه" هايي كه در ابتداي اين مقال در باره ی آنها سخن گفتيم ، بسيار كمرنگ و مودبانه و شسته و رفته اند ، هرچند تصويرهايي انتزاعي در برخي از آنان به چشم مي خورد كه شايد به تعبير منتقدين مدرن ، چالشي اروتيك باشد.
ا

پانوشت ها:ا
ا(1) نك : مقدمه ی اشعار نيما يوشيج ، به كوشش ابوالقاسم جنتي عطايي
ا(2) رضا براهني ، طلا درمس ، جلد 1، نشر زمان
ا(3) در شعر كلاسيك ، به خصوص در دوره ی بازگشت كه همزمان با بدعت نيماست ا، افراط در توصيفات بيمارگونه ی جنسي طبق قاعده ي "دلبر زيبا روي بي وفاي ساديست" بسيار رايج بوده است. پيش از آن نيز اين قاعده همواره در اشعار پارسي رعايت مي شده است ، ولي بسته به ذهنيت شاعر ، جنبه ی صرفن جنسي قضيه شدت و ضعف داشته است و دربسياري از ادوار شعري به ابتذال كشيده شده است ، براي نمونه:ا

گفتم صنما پيشه ي تو ؟ گفت: ستم/گفتم نگري به عاشقان؟ گفتا: كم
گفتم: به درم بوسه دهي؟ گفت: دهم/گفتم: به جز از بوسه دهي؟ گفت: نعم!ا
"جنوني همداني"