Wednesday, September 07, 2005

معشوق لیدی چترلی - بخش دوم


الستر نیون
ترجمه: خشایار دیهیمی

دی.ایچ.لارنس
کهکشان











از سه درونمایه ای که در آغاز این بحث یاد کردیم ، درونمایه ی وفاداری به شرح و بسط بیشتری نیاز دارد. مگر این رمان داستان بیوفایی در زناشویی نیست؟ از جنبه ی حقوق و قانونی محض آری چنین است ، اما لارنس در این رمان دنیایی چنان شخصی و خصوصی میان کانی چترلی و آلیور ملورز می آفریند که حقیقتن تحمیل قید و بندهای قضایی بر آن نوعی توهین به مقدسات است. کلیفورد چترلی تجسم امتیازات موروثی ، قدرت تحلیل رفته ، و انکار شور و شوق جنسی است. او در رفتار اجتماعی اش خشن ، در ارتباطش با طبیعت بی احساس ، و از نظر جسمانی ناتوان است. او در هیچ یک از سه نسخه ی رمان حیاتی جز تجلی نمادین خواست و اراده ی مکانیکی ندارد. اصرار بر وفاداری زناشویی میان او و کانی به مانند تاکید بر برتری صورتهای اجتماعی بر رفتار غریزی است. لارنس برای ارزیابی جدی و عمیق روابط صحیح انسانی بدرستی نگاهش متوجه راستی و حقیقت احساسات است نه قراردادهای مورد قبول اجتماعی که به اعتقاد او در حال احتضار است.ا
زندگی کانی در مقام بانوی رگبی هال در اوایل رمان بدین صورت توصیف می شود: "تهی...شبح وار ، بی هیچ هستی و موجودیت حقیقی." زمانی که او خود را از نظر جنسی تسلیم میکلیس (1) ، یکی از مهمانان خانه ، می کند ، این رابطه هیچ معنایی برای او ندارد و فقط بر تهی بودن هستی و زندگی او مهر تایید می زند. لارنس این اپیزود را با کلامی سرد و محتاطانه نوشته است ، درست برخلاف صحنه های عشقبازی کانی و ملورز که در توصیفشان مهار از کلام برداشته و کلمات با ضرباهنگی تند و خروشان جاری می شوند. فصلهای نخست کتاب در توصیف دنیایی است که در آن کلام جایگزین عمل شده و طی آن سرکیلفورد با اهتمام بسیار درباره ی ا"این مثلن رابطه ی جنسی" فلسفه بافی می کند و آن را زائده ای ناچیز در ا"برساختن آهسته آهسته ی شخصیتی یکپارچه و تمام" می خواند.ا
در پایان این گفتگوست که ملورز نخستین بار در رمان پدیدار می شود ، ا"همچون هجوم ناگهانی تهدیدی که از خلاء می آمد." او نشانه ای است از نوع تازه ای از زندگی ، کاملن جدا از جهان اجتماعی ، اما آشکارا هماهنگ با محیط طبیعی ، که وظیفه ی او در مقام شکاربان حفظ تعادل صحیح در آن است. نخستین برخوردهای کانی و ملورز محتاطانه است ، اما بتدریج رابطه ی میان آنان چنان حدت و شدتی پیدا می کند که دیگر سرکیلفورد و دنیای او مزاحم آن نیازهایی می شود که دوعاشق در یکدیگر می توانند ارضا کنند. در پایان رمان کانی باردار است و در انتظار طلاق و رسیدن به آینده ای که آزادی شخصی واقعی را دربردارد.ا
در آن نقد "تایمز لیترری ساپلمنت" ، که بخشی از آن را پیشتر نقل کردیم ، این پایان بندی به نوعی گریز تعبیر شده است ، گریز به "آینده ای که صرفن در کتابهای داستان پیدا می شود - آینده ای که صرفن در دسترس کسانی است که آنقدر خوشبخت هستند که بتوانند زندگیی جنگلی داشته باشند. اما در مورد بقیه ی آدمها ، خوب ، آینده شان هیچ ربطی به ما ندارد: آنها جزو جهانی هستند که کانی برای رستگاری شخصی اش با تیپایی کنارش خواهد انداخت." این نقد تلویحی از طرح لارنس را نباید بی پاسخ گذاشت ، و بهترین پاسخ یادآوری این نکته است که هر چند افراد بسیار معدودی از آن امکانات روستایی کانی و ملورز بهره مندند ، اما همگی ما این توان را داریم که ایجاد رابطه کنیم. اگر ما جهان روابط خصوصی مان را اصلاح و بهتر کنیم به صورت جمعی نیز به اجتماعی متفاوت و دگرگون شده خواهیم رسید. لارنس که در "کانگرو" و ا"مارپردار" نتوانسته بود به راه حلی عملی برای درمان بیماریهای اجتماعی نوین برسد ، در "معشوق لیدی چترلی" از آن سمت دیگر به سوی مسئله و مشکل پیش می رود ، یعنی از جهت زندگی و تجربه های شخصی و خصوصی به جای اقدام عمومی و جمعی.ا
لارنس در فصل نخست رمانش به ما می گوید که خانواده ی چترلی "نماینده ی انگلستان و سنت جورج" بودند و "هرگز تفاوت میان این دو را درک نمی کردند." در نظر لارنس ، انگلستان وا قعی را باید در بیشه زارها و دره ها جست ، و نه در خانواده های بزرگ و عظیم. دست بر قضا ، سرکیلفورد هم بیشه زارها را نماد انگلستان می داند ، هر چند پدر او درختها را برای تامین هزینه ها و امکانات جنگی قطع کرده است. در اینجا باز به یاد رهبری و فرماندهی احمقانه و دور ازشعور در جنگ می افتیم که لارنس آن را در "کانگرو" سخت به باد انتقاد گرفته بود. به هر روی ، بیشه زارهای سرکیلفورد اختصاصی هستند و کسی حق دخول در آنها را ندارد. این بیشه زارها "ملک شخصی" هستند. اما برای کانی و ملورز بیشه زارها جایی برای عشق ورزیدن ، و هماهنگ شدن با زندگی طبیعی و زیباییهای تخریب شده هستند. در اطراف این بیشه زارها انگلستان صنعتی گسترده شده است که هر روز بیش از روز پیش منظره ی انگلستان کشاورزی را از نظر محو می کند. گویی هیولایی سیاه بند گسسته است تا گذشته ی انگلستان را بتدریج فرو خورد:ا

انگار افسردگی و دلتنگی ذره ذره در جسم و جان همه چیز نفوذ کرده بود. نفی مطلق زیبایی طبیعی ، نفی مطلق شادمانی زندگی ،غیبت مطلق درک غریزی زیبایی خوش ترکیب که هر پرنده و جانوری دارد ، و مرگ مطلق قوه ی شهودی انسان بسیار هراس انگیز بود.اا

ا"معشوق لیدی چترلی" شیونی است بر انگلستانی که در حال ناپدید شدن است. لارنس در سطر آغازین رمان می گوید: "عصر ما در ذات خود تراژیک است ، هر چند ما نمی خواهیم درک تراژیکی از آن داشته باشیم." تراژدی در اینجاست که انسان صنعتی شده ی مدرن قربانی معصوم خدایان بدخواه نیست ، بلکه خود این شیوه ی تحول و تکامل را برگزیده است. یگانه امیدی که برای او مانده است این است که ببیند چگونه این فرایند ویرانسازی هنوز به نهایت خود نرسیده است. دنیای طبیعت مهار شده است اما هنوز ویران نشده است. آنگاه که کانی و ملورز گلهای فراموشم مکن را بر زهار یکدیگر می نهند ، این حرکت علاوه بر بیان صمیمیت مهربانانه ی عشقشان به یکدیگر ، نشانه ای از درکشان از انگلستان در خاطرمانده ای نیز هست که الگوی زندگی در آن زمانی "ارگانیک" ، و نه ا"مکانیکی" ، بود. وقتی مطالب رمان را خلاصه می کنیم و به زبانی ساده بازمی گوییم ، این مطالب به نظر احساسات گرایانه ، آبکی ، و پر از حسرت و افسوس جلوه می کنند ، اما در واقع جوهره ی "معشوق لیدی چترلی" خشن و بلکه حتی سبعانه است. انسان یا باید خود را نجات دهد یا آنکه محو شود. بیگمان لارنس امیدوار است که ما در وجود کانی و ملورز همان بازنمایی تمثیلی از امکانات بشری را ببینیم که جان میلتون (2) در وجود آدم و حوای تبعیدی اش می خواست نشان دهد.ا
لارنس در نسخه ی سوم داستان لیدی چترلی نثری بی ریخت و پاش دارد که هر زمان که احساس می کند که درونمایه ایجاب می کند آن را به حد نثر تغزلی می رساند. او در این کتاب تسلطی بی چون و چرا بر زبانش دارد و دیگر نشانی از افراط کاری شاعرانه ی رمانهای نخستینش ، پندآموزی زیاده از حد مصرانه اش در برخی قطعات "رنگین کمان" و "زنان عاشق" ، یا زبان بازی و شعارپردازی گیج و آشفته اش در رمانهای مربوط به رهبری اش در اینجا نیست. "معشوق لیدی چترلی" سبک واحدی ندارد ، بلکه در هر مرحله ارتباط مناسب تازه ای میان زبان وموضوع برقرارمی کند. چون در بخشهایی از رمان روابط جنسی به صورتی عریان و بی پرده بیان می شود ، لارنس ناگزیر بوده است زبانی خالی از ابهام و روشن برای آن بیابد. بهترین توصیفات جنسی در رمان ضرباهنگی دارند که حالت کاملن شهوانی آن لحظه را به خواننده انتقال می دهند: "انگار مثل دریا شده بود ، چیزی نبود مگر خیزابهایی که بلند می شوند و برهم می غلتند ، برهم می غلتند و متورم می شوند ، چنانکه آهسته آهسته کل تیرگی اعماقش به جنبش درآمد ، و او دیگر دریایی بود که توده ی تیره و خاموشش را می غلتاند و به پیش می برد."ا
در چنین لحظاتی لارنس نثر انگلیسی را گسترش می دهد تا بلکه بتواند احساساتی را که عملن بیان شدنی نیستند بیان پذیر کند. وقتی که دستمان را می سوزانیم احساس درد می کنیم ، وفقط آنگاه است که قادربه بیانش می شویم. اورگاسم جنسی نیز ، مانند درد ، چیزی ماورای زبان است ، هرچند همه ی شاعران عاشقانه سرا کوشیده اند تا با توسل به واژگانی بلکه بتوانند احساس آن لحظه را ضبط کنند. لارنس سعی دارد خود آن لحظه را متحقق کند و فاصله ی زمانی میان درک آن لحظه و یادآوری را از میان ببرد. این امر باعث شده است او به مجموعه ی واژگانی متوسل شود که ، گرچه بسیار بندرت مورد استفاده قرار گرفته اند ، رمان او را به محکمه های قضایی کشانده است. لارنس البته از این فرصتی که به دست آورده بود تا زبان انگلیسی را از برخی زهدفروشیهای ریاکارانه اش رهایی بخشد شادمان بود - هیچ یک از کلماتی که به نظر عده ای زشت و زننده آمد سابقه ای کمتر از چندین و چندصد سال در زبان انگلیسی نداشتند - اما در عمل راهی نیافت که این کلمات طنینی جز طنین اصیل و قدیمی و باستانی داشته باشند. ملورز مرد نسبتن تحصیلکرده ای است ، و گریز گهگاهی او به زبان محلی در مواردی که می خواهد استفاده اش از واژگان جنسی طبیعی جلوه کند بیش از اندازه رنگ و بوی تمهیدی ادبی را پیدا می کند. بنابراین لارنس نمی توانست در متحقق کردن شکل تازه ای از زبان انگلیسی که قادر به بیان احساسات غیر زبانی باشد موفق شود ، اما شکست او بیشتر ناشی از محدودیتهای خود زبان بود تا نحوه ی نگرش و شیوه ی به کارگیری این زبان توسط او.ا
ا"معشوق لیدی چترلی" از قلم مرد بیماری تراویده است که تقریبن هیچ چیز در خور ستایشی در راهی که جامعه اش در پیش گرفته بود نمی دید. بنابراین طبیعی است که انتظار داشته باشیم که در این شرایط آنچه از حلقوم این مرد درمی آید فریاد تلخ نومیدی باشد ، اما در رمان بر این نکته پافشاری می شود که جهان نه تنها ارزش نجات دادن را دارد بلکه می توان هم راه نجاتی برای آن جست. لارنس در این رمان نیز همچنان خود را معتقد به قدرت رمان به عنوان صورتی زیبایی شناختی نشان می دهد ، و تقریبن به صورتی بسیار جدی دست به آزمونهایی در عرصه ی شیوه های معرفی شخصیت و به کارگیری زبان انگلیسی می زند. این رمان واپسین اثر مهم او در عرصه ی داستان نویسی است ، اما در آن قدرت هنرمندی در تسلط کامل بر قریحه اش نمودار شده است ، هنرمندی که می تواند تواناییهای گذشته اش را که در آثار اخیرش در پرده قرار گرفته بود بار دیگر احیا کند ، و در عین حال استعدادهایش را گام به گام وارد حیطه ای تازه کند. لارنس در میانه ی جوشش و خروش رود خلاقیتش درگذشت ، نه در زمانی که این رود در مجرای ورود به دریای تیره پهن و آرام می شود.ا

پی نویس ها:ا
Michaelis (1)
John Milton (1608- 1674)(2)